۱۳۸۹ دی ۲۸, سه‌شنبه

قیصر امین پور





موجیم و وصل ما، از خود بریدن است

ساحل بهانه ای است، رفتن رسیدن است

تا شعله در سریم، پروانه اخگریم

شمعیم و اشک ما، در خود چکیدن است

ما مرغ بی پریم، از فوج دیگریم

پرواز بال ما، در خون تپیدن است

پر می کشیم و بال، بر پرده ی خیال

اعجاز ذوق ما، در پر کشیدن است

ما هیچ نیستیم، جز سایه ای ز خویش

آیین آینه، خود را ندیدن است

گفتی مرا بخوان، خواندیم و خامشی

پاسخ همین تو را، تنها شنیدن است

بی درد و بی غم است، چیدن رسیده را

خامیم و درد ما، از کال چیدن است

قیصر امین پور






روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد

مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید
مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید

بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ
پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ

جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد
شاهدان رقص کند جمله شما کـــف بزنید

روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد
اندرون دل مــن یک قـلمه تـاک زنـیـــــــد

روی قــبـــرم بنویـسیــ د ازاین دار برفـــت
آن جگر سوخته عاشق غمخوار برفــــت





ای که درکعبه کنی روبه خدااز ره دور

روبرکعبه دل کن به خدااواینجاست

به کجا می روی گمشده ی راه مراد

آن خدای که تو جوئیش زهر سو اینجاست
باش هوشایر ومباش غافل از این دل

که تو را رهبر ونیک وبد و دوزغ مینا اینجاست

هرچه برما رسد از ماست

چه زیبا وچه زشت

نیک وبد را ولدو والد زاهو اینجاست

دریا


فرو رفتم به دریایی که نه پای و نه سر دارد

ولی هر قطره‌ای از وی به صد دریا اثر دارد

ز عقل و جان و دین و دل به کلی بی خبر گردد

کسی کز سر این دریا سر مویی خبر دارد

چه گردی گرد این دریا که هر کو مردتر افتد

ازین دریا به هر ساعت تحیر بیشتر دارد

تورا با جان مادرزاد ره نبود درین دریا

کسی این بحر را شاید که او جانی دگر دارد

تو هستی مرد صحرایی نه دریابی نه بشناسی

که با هر یک ازین دریا دل مردان چه سر دارد

ببین تا مرد صاحب دل درین دریا چسان جنبد

که بر راه همه عمری به یک ساعت گذر دارد

تو آن گوهر که در دریا همه اصل اوست کی یابی

چو می‌بینی که این دریا جهانی پر گهر دارد

اگر خواهی که آن گوهر ببینی تو چنان باید

که چون خورشید سر تا پای تو دایم نظر دارد

عجب آن است کین دریا اگرچه جمله آب آمد

ولی از شوق یک قطره زمین لب خشک‌تر دارد

چو شوقش بود بسیاری به آبی نیز غیر خود

ز تو بر ساخت غیر خود تویی غیری اگر دارد

سلامت از چه می‌جویی ملامت به درین دریا

که آن وقت است مرد ایمن که راهی پرخطر دار

چو از تر دامنی عطار در کنجی است متواری

ندانم کین سخن گفتن ازو کس معتبر دارد

۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

پیام استاد

بسم الله الرحمن الرحیم
مدت مدیدی است که عوامل وابسته به معاندین (مافیای دارو، مافیای مخدر، مغرضین سیاسی، انحصارطلبان، تنگ نظران و ...) اقدام به پخش فایل های صوتی صدای اینجانب نموده که به صورتی بریده و ناقص، مطالب غلطی را به شنونده القا می کند؛ درست مانند این که از عبارت «لا اله الا الله» فقط «لا اله» را بگوییم و از آن نتیجه گیری نماییم. این کوردلان تصور می کنند که با این عمل شیطانی، غیر اسلامی و ... موفق به ترور شخصیتی اینجانب شده و به اهداف غیر انسانی خود نایل می شوند. در حالی که همگان از این بازی های بچگانه پیش پا افتاده مطلع بوده و به عبارتی این ترفندها دیگر قدیمی شده و فقط رسوایی طراحان آن را به همراه خواهد داشت. در این خصوص قضاوت را به خدای بزرگ می سپاریم و از این افراد سؤال می کنیم که اگر به واسطه ی داشتن موقعیت های ویژه، خود را ملزم به پاسخگویی در پیشگاه ملت نمی دانند، در پیشگاه خداوند چگونه پاسخ خواهند گفت؟
به امید یاری حق محمد علی طاهری 17 در 1389